دیشب ساعت ۹ که از کلاس زبان برگشتم تنم درد میکرد چشمام هم میسوختن. سعی کردم به قول مامان جون چخش کنم بره ولی این توبمیری از اون تو بمیری ها نبود مادر نازنینم که از کیلومترها اونورتر تشخیص میده چقدر داغونم شروع کرد اقدامات اولیه رو انجام دادن و منو بست به پرتقال و سوپ و شلغم. اما مریضی لعنتی سمج تر از این حرفا بود حالم رفته رفته بدتر شد و تب ام به ۴۰ رسید در حالی که سه تا پتو گردن کلفت روم بود میلرزیدم مادرم هم عین اسپند روی آتیش می‌گفت پاشو بریم دکتر اما من میگفتم سردم میشه هوا هم آلوده است بدتر میشم. بالاخره موفق شد و منو کند از توی رختخواب. یه تیشرت و یه پلیور و یه مانتو ضخیم تنم کردم روش هم پالتو و ضخیم ترین شالی که داشتم رو انداختم سرم. مادرم گفت نگاه کن ببین دفترچه‌ات چند تا برگه داره؟! و پاسخم این بود که هیچی! دوباره رفتیم بالا و شناسنامه و کارت ملیم رو آوردیم که اول بریم دفترچه رو تمدید کنیم کنیم بعد بریم درمانگاه. من توی ماشین از هوش میرفتم و مادرکم بدو بدو رفت دفترچه ام رو تمدید کرد آورد. خداروشکر درمانگاه زیاد شلوغ نبود و رفتیم تو. بماند که خانم دکتر چقدر خنده اش گرفته بود از این همه لباسی که پوشیدم و موقعی که میخواست فشار خونم رو بگیره چقدر طول کشید تا آستینم رو درآوردم. تب ام همچنان ۴۰ بود سرفه های وحشتناک میکردم و گلو و گوشم عفونی علی رغم این که هیچچچچی درد نداشتم. هزار تا دارو برام نوشتن و سرم با سه تا آمپول توش دیگه داشتم شرحه شرحه میشدم سرم رو زدیم و اومدیم خونه و من شرشر عرق می‌ریختم تب ام قطع شد و دوباره با تیشرت توی خونه می‌گشتم که یهو چنان لرزی کردم که دندونهام میخورد به هم. پلیور معروف رو پوشیدم و رفتم زیر پتو و چسبیدم به شوفاژ . عصری که خواب بودم فرشته نجاتم زنگ زد سارینا بود که گفت فردا تعطیله یعنی اون لحظه از خوشحالی نمی‌دونستم چیکار کنم؟! چرا؟؟ چون فردا میانترم حذفی فیزیو بود شامل مباحث خون، تنفس و کل سلول و NMJ !!!  و من با اتفاقات پیش اومده نصف تنفس رو خونده بودم فقط(نصف راحتش البته) و گلبول های قرمز خون! جالبیش اینجا بود که مباحث سلول رو که مصادف شده بود با کش و قوس های مادرم حتی سر کلاس هم نبودم. خانم دکتر ازم پرسید که شاغلی یا درس میخونی و من گفتم جفتش! گفت برای جفتش دو روز گواهی می‌نویسم برات به شدت مسریه بیماریت و احتمالا خیلیم دیر خوب میشی به خاطر آلودگی هوا اگر تعطیل نمیشد به فنا میرفتم ⁦‍♀️⁩⁦‍♀️⁩⁦‍♀️⁩


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تخفیف های متنوع عكس نوشته،عاشقانه Mike دياگ|انژکتورشور|بالانس|لاستيک درار|جک|نيتروژن|ساکشن روغن Melissa نمونه انشاء با موضوعات مختلف U.S. Local Search آپشن خودرو | گندم کار آنلاک و فعالسازی رادیوپخش فابریک محصولات رنو